اندیشکده فراگرد طراحی ستاک برگزار میکند:
کارگاه نقد و معمارینویسی
چرا معماران مینویسند؟
نصیر زرین پناه
زمان: جمعه 11 بهمن ماه 1392، ساعت 14- 19
مکان: هتل بینالمللی تبریز
چکیده:
والتر گروپیوس در بیانیهی تأسیس مدرسهی باوهاوس در سال 1919 «هدف غایی تمامی فعالیتهای خلاقانه را «ساختن» دانست. این در حالی بود که نه گروپیوس و نه مدرسهی باوهاوس، هیچکدام تا لحظهی نگارش این بیانیه، کمترین سابقهای در ساختن به معنای واقعی آن نداشتند. گروپیوس شخصاً به این واقعیت اذعان میکند: «زندگی من جایی بین زمین و آسمان، در بلاتکلیفی سرگردان است... چیزی برای طراحی وجود ندارد که بتوانم از طریق آن، درآمدی هر چند ناچیز کسب کنم.» حتی زمانی که شرایط اقتصادی بهبود یافت، باز گروپیوس فاصلهاش با دنیای مادی معماری را حفظ کرد. او در دوران دانشجویی دریافت که اگر شخصاً به نقشهکشی معماری بپردازد، دچار گرفتگی عضلانی خواهد شد، به همین خاطر با پرداخت دستمزد به دوستانش، آنان را به کشیدن طرحهای دانشجوییاش گمارد. در ادامه و پس از ورود به دنیای حرفهای معماری، گروپیوس مشغول به همکاری با معماران دیگری از جمله آدولف مهیر گردید و مجدداً از کلمات برای تشریح مقاصد معمارانهاش بهره گرفت.
والتر گروپیوس از جمله معماران برجستهای است که از «واژگان» بصورت گسترده در ارائهی کارهایش استفاده کرده، اما او یقیناً یگانه معماری نیست که چنین راهی را برای خود برگزیده است. معماران متعددی از زمان ویتروویوس تا دوران معاصر به نوشتن رساله یا بیانیه در باب معماری پرداختهاند. آدولف لوس، یکی دیگر از چهرههایی است که علاوه بر فعالیت در زمینه طراحی، به عنوان یک نویسندهی پرکار و زبردست نیز شناخته شده است. او معتقد است که ویژگیهای ذاتی معماری او از طریق تصاویر قابل انتقال نبوده و هر معماری خوب باید قابلیت توصیف در قالب واژهها را دارا باشد. یکی دیگر از استادان معماری مدرن یعنی لوکوربوزیه سوئیسیالاصل نه تنها در دوران حیاتش حدود 60 کتاب تألیف نمود بلکه به هنگام درخواست تابعیت فرانسوی در سال 1930 حرفهی شخصیاش را به جای ‘architecte’ (معمار) ‘homme de lettre’ (نویسنده) اعلام کرد.
علیرغم تمایل معماران به نظریهپردازی دربارهی آثار معماری از دوران روم باستان تاکنون، مرز بین نویسندگی و طراحی بویژه در سالهای دههی هشتاد میلادی در نتیجهی توجه فزاینده پستمدرنیستها به نشانهشناسی کمرنگتر گردید. بسیاری از معماران دیروز که توانستهاند در جایگاه پیشروان معماری امروز تکیه کنند، اعتبار خود را در ابتدا از طریق نویسندگی و پرداختن به «معماری کاغذی» کسب کردند: پیتر آیزنمن، دانیل لیبسکیند و رم کولهاس (به عنوان مهمترین نمونههای قابل بررسی)، برخی از ستارههای امروز عالم معماری هستند که آوازهی خود را بیش از آنکه از طرحها و ساختمانها بهدست آورده باشند، ازطریق تألیفاتشان کسب نمودهاند. نفوذ معمارانی از این دست بر محیط آکادمیک و روابط درون حرفهای معماران بسیار گسترده است.
پژوهش پیش رو تلاش دارد تا نسبت بین نویسندگی و (طراحی) معماریِ معماران را مورد بررسی قرار دهد و این هدف را با طرح این پرسش مقدماتی آغاز میکند: انگیزهی معماران از نوشتن و چاپ متون دربارهی معماری چیست؟ آیا این مسئله راهبردی برای بازاریابی و فروش طرح به کارفرماست یا تلاشی که معماران برای نمایش ذات روشنفکرانهی معماری به عنوان یک رشتهی علمی انجام میدهند؟ آیا نویسندگی معماران تنها انعکاسی از فرآیند طراحی است یا اهدافی برای طراحی و معیارهایی برای شکل تماس با اثر معماری نیز تعریف میکند؟ تفاوت بین نویسندگی در میان معماران با نویسندگی در میان مورخان و ناقدان معماری در چه مواردی میباشد؟
گاهی اوقات معماران در نوشتههای خود تلاش میکنند تا قواعدی را برای خود و دیگران به عنوان اصول طراحی وضع نمایند. با این وجود در پارهای موارد همخوانیای بین این نظریهپردازیها و ساختمانهایی که ساخته میشود، به چشم نمیآید که این امر باعث ایجاد تردید در انگیزهی معماران از نوشتن میشود. یکی دیگر از مصارف متون معماری در تبلیغات و بازنویسی تاریخ معماری است. در موارد متعدد دیگری نویسندگی به یکی از مراحل تفکر طراحی بدل میشود. از آنجا که پرسش از نوع رابطهی نویسندگی و (طراحی) معماریِ معماران بسیار گسترده میباشد، این پژوهش رویکردهای تئوریک متفاوتی را در شکافتنِ مباحث، مورد بررسی قرار خواهد داد: هستیشناسی هنر آرتور سی دانتو، اندیشهی artwriting نزد دیوید کریر، نشانهشناسی معماری نزد اومبرتو اِکو، نظریه جامعهشناسانه پیر بوردیو دربارهی سرمایههای فرهنگی و راهبردهای تشخصیابی (distinction) و کاربرد دیکانستراکشن در معماری توسط مارک ویجلی.
بخش اول: در اهمیت نوشتن ...
هدف معماران از معمارینویسی و تولید متون دربارهی معماری چیست؟
علیرغم باور رایج که معماری را حرفهای مادی و غایت کار معمار را ساختن میداند، با ذکر چند مثال نشان خواهیم دادکه گرایش به نوشتن و تولید متون از گذشتهی دور تا عصر حاضر در میان معماران وجود داشته و آنها به شیوههای مختلف از کلمات به عنوان ابزاری برای دستیابی به مقاصد معمارانهی خود بهره بردهاند. بازاریابی و فروش طرح به کارفرما یکی از سادهترین انگیزههای نوشتن برای معماران بوده، ولی این علت همهی واقعیت را در مورد دلایل گرایش معماران به نوشتن بیان نمیکند. ویتروویوس با نگارش قدیمیترین رسالهی معماری در قرن اول قبل از میلاد به خوانندگانش این نوید را داده که با تولید دانش مکتوب، معماری را از خطر فراموشی و زوال نجات خواهد داد.
بخش دوم: معماری، پیکرهای نظاممند
آیا نوشتن صرفا راهبردی برای بازاریابی و فروش طرح به کارفرماست یا از ذات روشنفکرانه معماری و پتانسیل آن برای تبدیل شدن به یک رشتهی علمی نظاممند حکایت میکند؟
در این بخش مباحثی را که در تلاشند معماری را به عنوان یک رشتهی علمی مستقل و نظاممند تثبیت نمایند، مورد بررسی قرار خواهیم داد. در این رویکرد، معماری نه یک ساختمان فیزیکی بلکه یک شی آرمانی خواهد بود که معماران با بهرهگیری از ابزارهای مختلف (از جمله نوشتن) در مورد ویژگیهای یک معماری آرمانی، دست به گمانهزنی و تولید دانش میزنند. برخورداری از آزادی عمل و رویکرد «انتقادی» از جمله پیششرطهایی است که میتواند جایگاه معماران را در مقام تولیدکنندگان دانش تثبیت نماید. اما با توجه به وابستگی معماران به عوامل بیرونی از جمله کارفرمایان، اوضاع سیاسی و اقتصادی، به نظر رسیدن به چنین سطحی از استقلال برای آنان در عمل غیرممکن میباشد.
بخش سوم: واژگان در مقابل تصویر
تفاوت بیان معماری با تصاویر و کلمات در چیست؟ چگونه کلمات میتوانند زمینه را برای ادراک یک اثر معماری فراهم کنند؟
در این بخش در مورد تفاوتهای این دو شیوهی بیانی صحبت خواهیم کرد و نشان خواهیم داد تصاویر و کلمات هر کدام تا چه انداره زمینه ادراک معماری را برای ما فراهم میکنند. بر اساس باور رایج معماری بیشتر فعالیتی است تصویری تا کلامی. اما بر خلاف این دیدگاه، آدولف لوس مدعی است که ویژگیهای اصلی معماری او از طریق تصاویر قابل انتقال نیستند و این ویژگیها بهتر میتوانند از طریق کلمات بیان شوند. ادعای لوس زمینه را برای بررسی دو نگاه مختلف به معماری فراهم میکند. دیدگاه نخستی که معماری را «هنر فضا» میداند (و تصاویر ابزار مناسبتری برای بیان آن است) و دیدگاه دوم که معماری را «هنر زمان» میداند (و کلمات ابزار بهتری برای بیان آن است.)
بخش چهارم: کلمهها و ساختمانها
چگونه کلمات میتوانند بخشی از کانسپت معماری را تشکیل دهند؟ رابطهی بین یک ساختمان و نظریههای معمار آن یا دیدگاههای منتقدین دربارهی آن ساختمان چیست؟
در این بخش چگونگی ورود کلمات به فرآیند طراحی و نقشی که متون و نظریههای معماران و منتقدین در ثبیت و به رسمیت شناخته شدن آثار معماری ایفا میکنند، مورد بررسی قرار خواهند گرفت. نقشهها و ماکتها معمولا به عنوان جایگزینی برای ساختمانهای واقعی به کار گرفته میشوند و فضای مورد نظر طراح را تداعی میکنند. در این حالت اثر معماری نه یک ساختمان مادی بلکه ایدهای است غیرمادی و برای همین «اتمسفر تئوریکی» که در اطراف ایدههای معمارانه شکل میگیرند میتوانند نقش بسزایی در شکلگیری، پیشبرد و تثبیت آثار معماری ایفا کنند.
نصیر زرین پناه
نصیر زرین پناه پژوهشگر دکتری معماری در انستیتو نظریه معماری دانشگاه فنی وین میباشد. او در حال تکمیل نگارش رساله دکتری خود زیر نظر پروفسور Kari Jormakka و Dörte Kuhlmann است. موضوع تحقیق او در مورد ارتباط بین معماری و نویسندگی معماران است که در آن اهمیت نظریهپردازی در میان فعالیتهای مختلف معماران مورد بررسی قرار میگیرد. او دانشاموختهی کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین و همینطور دانشگاه فنی وین میباشد. مقالات او در نشریات بینالمللی از جمله در ژورنال wolkenkuckucksheim منتشر گردیده است. از جمله سوابق حرفهای او، کار در دفتر مهندسین مشاور دانشگر در وین میباشد. او با همکاری خانم مهندس حسنا پورهاشمی دفتر نوپای xo-studio را در تهران و وین تأسیس نموده است.
e-mail: nassir@zarrinpanah.com